جدول جو
جدول جو

معنی نغمه سنج - جستجوی لغت در جدول جو

نغمه سنج
(گُ تَ)
نغمه سرا: نخلبندان حدایق اخبارو نغمه سنجان بساتین اسحار. (حبیب السیر ج 3 ص 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نغمه ساز
تصویر نغمه ساز
نغمه سازنده، آهنگ ساز، نغمه پرداز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغمه سرا
تصویر نغمه سرا
نغمه سراینده، سرودخوان، نغمه پرداز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکته سنج
تصویر نکته سنج
شخص باریک بین و تیز فهم و خوش ذوق که در سخن اندیشه می کند، باریک بین، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیر
موشکاف، خرده بین، خرده کار، خرده شناس، خردانگارش، خرده گیر، خرده دان، نازک بین، نازک اندیش، ژرف یاب، ژرف بین، مدقّق، غوررس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غم سنج
تصویر غم سنج
غمگین، غم دیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نم سنج
تصویر نم سنج
میزان الرطوبه، رطوبت سنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغمه زن
تصویر نغمه زن
نغمه زننده،، نغمه ساز، نغمه پرداز
فرهنگ فارسی عمید
(نَمَ / مِ سَ)
عمل نغمه سنج:
صدای خندۀ گل کار بلبل می کند صائب
ندارد احتیاج نغمه سنجی گلستان ما.
صائب (از آنندراج).
رجوع به نغمه سنج شود
لغت نامه دهخدا
آن که غم را بسنجد. مبتلا به غم. غمکش. غمدیده. غمزده:
چو در بیداری و شادی بود رنج
چه باشد حال بیداران غم سنج.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(فُ زَ دَ / دِ)
نغمه پرداز. (ناظم الاطباء). خنیاگر. رجوع به نغمه پرداز شود:
نغمه زنش زهرۀ پرده شناس
نغمه زنی کرده به چندین سپاس.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ / مِ زَ)
عمل نغمه زن. رجوع به نغمه زن شود
لغت نامه دهخدا
(فُ)
نغمه پرداز. (ناظم الاطباء) :
زند زردشت نغمه ساز بر او
مغ چو پروانه خرقه باز بر او.
نظامی.
، خنیاگر. نوازنده:
صداخیز گردد به صداهتزاز
کف باده اش چون کف نغمه ساز.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
آوازخوان. خواننده:
من که سرایندۀ این نوگلم
باغ ترا نغمه سرا بلبلم.
نظامی.
تو نیز باده به چنگ آر و راه صحراگیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(دِ دُ)
ناله پرداز. ناله گر. رجوع به ناله پرداز شود
لغت نامه دهخدا
کسی که در سخن اندیشه می کند و آن را می سنجد. سخن دان. اهل کلام. (ناظم الاطباء). آنکه نکته های باریک و لطیف را درک و بیان کند. (فرهنگ فارسی معین). دقیقه یاب. دقایق شناس:
باز کلک نکته سنجم مطلعی از سر گرفت
مطلعی چون شعلۀ آه از دلم شد رونما.
شفیع اثر (از آنندراج).
، نکته گیر. خرده گیر
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ سَ)
دستگاهی است که برای اندازه گیری حداقل یعنی در آستانۀ مطلق احساس بکار رود. (روانشناسی تربیتی دکتر سیاسی ص 96)
لغت نامه دهخدا
(نَ سَ)
میزان الرطوبه. (لغات فرهنگستان). ابزاری که جهت سنجش مقدار رطوبت هوا به کار می رود. یک نمونه از این ابزار نم سنج موئی است. در ساختمان این نم سنج از خاصیت ازدیاد و نقصان طول رشته مو در برابر زیادی و کمی رطوبت هوا استفاده شده است. رطوبت سنج. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نکته سنج
تصویر نکته سنج
اهل کلام، سخندان، دقایق شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه زن
تصویر نغمه زن
نغمه پرداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه زنی
تصویر نغمه زنی
نغمه پردازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه ساز
تصویر نغمه ساز
ترانه ساز نغمه پرداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم سنج
تصویر غم سنج
مبتلا به غم، غمدیده، غمزده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نم سنج
تصویر نم سنج
میزان الرطوبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه سرا
تصویر نغمه سرا
آوازه خوان، خواننده
فرهنگ لغت هوشیار
ناله کننده فریادوفغان کننده: پیش ازین ازناله پردازان اثر پیدا نبود عشق در خلوت سروری داشت بزم آرا نبود. (رضی دانش ظنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکته سنج
تصویر نکته سنج
((~. سَ))
باریک بین، تیز فهم
فرهنگ فارسی معین
باریک بین، خوش طبع، دقیق، ظریف، ظریف طبع، نکته پرداز، نکته دان، نکته گیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خنیاگر، خواننده، نغمه پرداز، نغمه خوان، نغمه زن، نغمه ساز، نغمه طراز، نغمه کش، نغمه گو
فرهنگ واژه مترادف متضاد